مقدمه: انگار در مسيرى از تجسم پرواز بود كه يك روز آن پرنده نمايان شد ميگن آب مايه Ù‰ ØÙŠØ§ØªÙ‡ØŒ من ميگم Â«Ù…ÙØ±Ø¯Ø§Ø¨Â» مرگ هشــــدار،هيچوقت نميشه كشتار قطع كبوتر اØÙ…Ù‚ ميزنى به كجا پر ØŸ اينو بدون هيچوقت بيدار نميشه خدا از خواب اوضاع خراب مخا در ØØ§Ù„Ù‡ آناليز ÙØ§Ù„انژ بودن Ùˆ آنارشيسم٠انقلاب از نوع پشمكى،بدون Ùكر همه پى شورشن Ùقط جــــــــــونه من اصن جايه قشنگى هست منم برم ØŸ ‌مشتاقم ØŒ ميخوام هزاره Ù‰ سوم Ùˆ ببينم همه آدما ربات شن يه دست يه مشت آهن ØØªÙ‰ تراشه جا قلب » ØØ¯Ø§Ù‚Ù„ خوبيش اينه » هر قلمى طلبه Ù‰ نوشتنه اول از همه بره توش جا بشه جهان ÙØ§Ø³Ø¯Ù‡ «مثه بـــــوش ريگى هنوز زندس ØŒ تو ÙƒÙØ´Ø§Ù‰ قدرته» ديروز مرز Ùˆ بومم تو ÙØ±Ø¯Ø§Ù‰ معضله گردش چرخه به دسته سران راس ٠اعضاى Ù…ØªØØ¯ تشكيل بديم ØŒ دست به دسته هم به مهر عينه نهنگا «بزنيم به دل دريا» ــــــخودكشى دسته جمعى كبوتر در گوش خودم Ú¯ÙØª آره.......در گوش خودم Ú¯ÙØª آزاده بودنم ØØ¯ داره آسمونم مرز داره آرزومه پا داشتم جا پر تا هر جا نگاه مينداختم قبر قتل Ùˆ مرگ اشك Ùˆ ØØ³Ø±Øª جر Ùˆ Ø¨ØØ«....اه به جز شهر دور Ùˆ ور ديدگاها ام خندق باشه