درو بستم دیگه نمیخوام کسی بیاد توی ذهنم یادته چطور مثل شاخ و برگ می رفتیم توی هم پل چوبی سر رامه تا آتیشش بزنم منم پاهای سنگینمو روی دوشم می برم دیگه فایده نداره اتاقم در نداره دیگه فرفی نداره این خونه سقف نداره تو این شهری که راهزناش همه پلیسن تو یه جواهر بودی تو دستم که قاپیدن از من تو این نمایش، قهر ما پرده ی آخره تماشاچیا همه خمارن، در گوش هم حرف می زنن دیگه فایده نداره اتاقم در نداره دیگه فرفی نداره این خونه سقف نداره این قرارداد ما باطله باطله من چرا دست کمت گرفتم شدی خاطره این دل من بود باکره باکره حالا داغونم کردی جا گذاشتیم از غافله