Aein - Oona lyrics

Published

0 111 0

Aein - Oona lyrics

؛[قسمت اول: کابوس]؛ اونا باهام حرف میزن تو افکارم دست میبرن بهم میگن که چیکار کنم هرکاری میکنم انگار بس نی اصلا راضی نمیشن ازم میخوان پا این بازی بشینم انقدر بجنگم هاری بگیرم من دیگه عادی نمیشم از بس شکستم از بس شنیدم مغزم رد داده پلی نمونده واسه برگشتن هرچی گفتن گوش کردم چاق بود توش رفتم جون کندم واسه پول من کثافت دنیا رو بو کردم واسه خودم گور کندم گفتن بسوز سوختم من گفتن عشق عاشق شدم خواستم خودم رو ثابت کنم موندم توشون رفت من انقدر موندم فاسد شدم اونا بودن که بهم میگفتن دردامو بکنم فریاد اشکامو بکنم دریا شور آروم شفاف دل بزنم بش عمرم تمومه پلک بزنم پس بذار مردم هرچی میخوان زر بزنن اونا یادم دادن باید راحت دل بکنم نمیدونم تو فکر منن یا که ساخته ی ذهنه همش چرته فقط منم که میشنوم بقیه خودشون میگیرن تصمیم که چی میخوان بهشون نمیشه تلقین تاثیر نمیگیرن از چیزی میگن وقتی نور نباشه رنگی نی فهمیدی؟ ؛[قسمت پایانی: آئین]؛ اینجور آدما در خود فرو رفته اند تنهایی رو بیشتر دوست دارند توهم دستور گرفتن دارند آشفتگی های اساسی در ارتباط با حقیقت درکشون شکاف دار و تجزیه ایه اختلال تو رفتار حرکتی گفتاری توهمات هزیانات صداهارو بلندتر از چیزی که هست میشنوند تو بدتریناش که هزیان نفی وجود یا فنا اسمشه که توش بیمار فکر میکنه مرده عاطفشون سطحیه هرروز حرفاشون متناقض اختلال تو تجربه و ابراز هیجان دارند مثل خنده ی بیجا وسط یه موسیقی غم انگیز